اساطیر یونانی
سیب اغلب به عنوان یک میوه ممنوعه و مرموز در بسیاری از سنت های مذهبی ظاهر می شود. یکی از مشکلات شناسایی سیب در دین، اسطوره و فولکلور این است که تا اواخر قرن هفدهم کلمه سیب به عنوان یک اصطلاح عمومی برای همه میوه ها، از جمله آجیل، به جز انواع توت ها استفاده می شد [28] برای مثال، در یونانی. اساطیر قهرمان یونانی هرکول به عنوان یکی از دوازده خان مجبور شد به باغ هسپرید ها سفر کند و سیب های طلایی را از درخت زندگی در وسط آن باغ بچیند.
اریس، الهه ریاکاری، پس از اینکه از شرکت در عروسی پلئوس و تتیس محروم شد، خشمگین شد در تلافی، او سیب طلایی را با عنوان «سیب ریاکاری» به مراسم عروسی پرتاب کرد تا بیشترین برد را به دست آورد. یک زن زیبا سه الهه هرا، آتنا و آفرودیت ادعای مالکیت سیب را داشتند. پاریس قاضی انتخاب گیرنده سیب - زیباترین زن - شد. آفرودیت پس از رشوه گرفتن توسط هرا و آتنا، پاریس را با وعده زیباترین زن جهان، هلن، همسر منلائوس، پادشاه اسپارت، اغوا کرد. او همچنین سیب را به آفرودیت می دهد که به طور غیر مستقیم جنگ تروا را آغاز می کند. بنابراین، در یونان باستان، سیب به عنوان پیشکشی به آفرودیت در نظر گرفته می شد. و انداختن سیب به سوی کسی نماد ابراز محبت به آن شخص است و گرفتن سیب در مقابل آن نشان دهنده پذیرش عشق است قطعه هجایی منسوب به افلاطون می گوید:
من برایت یک سیب پرت می کنم، اگر می خواهی مرا دوست داشته باشی، آن را بگیر و باکرگیت را با من در میان بگذار. اما اگر افکار شما آنطور که من دعا می کنم نیست، حتی در آن زمان هم آن را بگیرید و در نظر بگیرید که زمان زیبایی بسیار کوتاه است.